یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

برو ای خاطراتِ غم که صدها آرزو دارم

برو ای خاطراتِ غم که صدها آرزو دارم
سخن ها در دلم مانده هزاران گفتگو دارم
دلم تنگِ بهاران است و دستی در میانِ یار
رقیبم, زهرِ غم ها و از آن زخمِ عَدو دارم
تو بیداری و با جانم سرِ خوابِ خزان داری
نمی دانی, شرابِ نو جوانی در سَبو دارم؟
چه می دانی اگر پیرم دلم یادِ جوانی هاست
از آن عشقِ فنا رفته, تَلی رازِ نگو دارم؟
هوایِ ماندنم در سر هنوز از یادِ او تازست
سری سرشارِ بی باکی برایِ جستجو دارم؟
اگر اینک سرِ پایم امیدم جاری و زنده ست
بسا از شوقِ میثاقی ست من با رویِ او دارم
تمامِ عمرِ خود رفتم اثر از آنچه باید, نیست
مگر آهی که اینک مثل بُغضی در گلو دارم
پیامت سرد امّا من, دلم گرم و بهارانی ست
هر آنچه عاشقی باید به ظاهر نه, به تُو دارم
برو ای خاطراتِ غم, مرا گرمایِ ایمان است
زِ اشکِ چشمِ رؤیاها هوایِ شست و شو دارم

امیر ابراهیم مقصودی فرد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد