ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
وقتی غزل طلوع میکند از لابلای غم
پر میشود از ناگفته های همیشه شبم
وقتی من از هجوم قافیه ها میخورم شکست
وقتی حضور لحظه ی بودن دمی است مغتنم
از اینکه غصه ردیف میشود در فصل انتقام
یا قوت غالب ذهنم نیست جز عدم
من بیخود از تمام واژه های جهان سرم
بر شانه ی پرِ از مهرِ تو ای شعر مینهم
ای در تمام مصاریع ناسروده سروده مکرر
ای سر رسیده در واقعه مرگ مسیحا دم
در یک شروع تهی از امیدها در انتظار
ای یک سلام در آغاز بهار و لاله و شبنم
ای کهنه چون شراب ای مست چون غزل
هم دست اشک های سرازیر پشت هم
من را بگیر از خودم از نهایت اندوه تا ابد
ای هم غزل تر از آسمان من را بگیر از خودم
ساسان طالع ماسوله