یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یقین دارم عاقبت روزی تابع کشور دلت خواهم شد

یقین دارم عاقبت روزی
تابع کشور دلت خواهم شد
هرچند می دانم..،
مرا به رسمیت نمی شناسی
همچون شاعری بی هویت
که در صفحه دوم شناسنامه پیرش
نام تو را جعل کرده است!


مرتضی سنجری

زیبای من..،

زیبای من..،
با خطوط قرمز لب هایت
در پناهگاه اَمن آغوشت
شهر دستانم را محاصره کرده ای؛
و من تسلیم می شوم
زیر بمباران غزل چشمانت
کاش زودتر صدای قلبت آتش بس اعلام کند!

مرتضی سنجری

چگونه پنهانت کنم وقتی که

چگونه پنهانت کنم وقتی که
چشمانم
از تو سخن می گویند...


آریا ابراهیمی

مهربون‌ موندن

مهربون‌ موندن، از مهربون بودن خیلی سخت‌تره …

با تو شعرم...

قدم زنان
تا پرچین خیالم بیا
از سقف ناامیدم عبور کن
و بگذار
دستان احساست را
گرم
در آغوش بگیرم!

فرقی نمی‌کند
جهان چقدر سرد است،
و تنور بی‌وفایی دنیا
چند نانِ بی‌عطر از زندگی
به سفره‌ی خستگی روانه کرده...

همیشه در خالیِ اجاق تقدیر
آدمیان تنور عشق را برافراشته‌اند،
و شعرهایشان گرممان می‌‌دارد
اگرچه در بورانی از کلمات
احساسشان در زیر بهمنی از عواطف،
به خوابی ابدی فرو رفته باشد!

تو آهسته تا پرچین خیالم بیا
و با خود بوی زندگی را بیاور،
بگذار
چشم‌هایم باور کند
هنوز هم برفراز آسمانی از کویر،
پرنده‌ای به شوق چشمه‌ای عاشق
اوج می‌گیرد،
شعر می‌شود
و زندگی را فریاد می‌کند...

فرقی نمی‌کند
هوای دلم چقدر ابری است،
و جای چند زخم
بر جای جای خاطره‌ام درد می‌کند!

فرقی نمی‌کند
که غم ناتمام است
و این یلدا را
امیدی به روشنایی نیست
درمانی به سمت مدارا نیست...


تو بیا،
با تو شمع کوچکم
زنده می‌شود،
در آینه‌ام رقص شعله
پدیدار می‌شود
و ماهی سرخ
در برکه‌‌ی اندیشه‌ام
آمدنت را چرخ زنان
به آغوش می‌کشد...

با تو شعرم...
با تو بهارم...
با تو آسمانم ...
با تو غم را، تاب می‌آورم!

فاطمه خجسته

فقط برق چشمان تو

فقط برق چشمان تو
میتواند روزگار تارم را
منور کند

فقط امواج مشوش
گیسوی تو
توان غرق کردن مرا دارد

قفل زنجیر قلبم،
فقط با کلید نگاه تو
باز میشود

"آرمین علیزاده"

فقط باید رد شد

از بعضی چیزها فقط باید...

اینکه چقدر حرف‌های قشنگ بلدیم مهم نیست،

اینکه چقدر حرف‌های قشنگ بلدیم مهم نیست،
اینکه چقدر شبیه حرف‌های قشنگمون هستیم مهمه …