یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

صدا کردی مرا تا سوی تو از خویش بگریزم

صدا کردی مرا تا سوی تو از خویش بگریزم
که با مهر تو از آیین خودبینی بپرهیزم

گفتم که شاید درد از این با هم نشستن هاست

گفتم که شاید درد از این با هم نشستن هاست
برخاستی ، رفتی و آتش از دلم برخاست
آواره ام! برگرد! در من قصر شیرین است
یک تکه از خاک وجودم خانه لیلاست
چشمان من خاصیّت بخشندگی دارند
یک روز می بینی که چشمان تو هم زیباست
چیزی نگو ، امشب صدا را باد خواهد برد
حسی که در دل داری از پیراهنت پیداست
من خسته ام...عمریست یک دیوانه در قلبم
سر می زند بر سنگ و میپرسد:کسی اینجاست؟
من عاشقم ، او نیست ، اما هر دو تنهاییم
من بی خودم تنهایم و او با خودش تنهاست

 - مهرانه جندقی

به کم‌عمری شدم قانع به مانند حباب اما

به کم‌عمری شدم قانع به مانند حباب اما

بود خوشحالی‌ام از اینکه از دریا نسب دارم

گاهی سفر به جاذبه‌ی ماه لازم‌ست

گاهی سفر به جاذبه‌ی ماه لازم‌ست 

دیوانگی برای همه گاه لازم‌ست! 

دل کندن و بریدن رفتن محال نیست 

یک کوه را اراده‌ی یک کاه لازم‌ست 

«مقصد رسیدن‌ست» بهانه‌ست ، جاده هم!

تا آمدن به سوی تو یک راه لازم‌ست! 

رفتن دلیل منطقی جاده‌ها نبود... 

در عشق هم‌مسیر نه ، همراه لازم‌ست 

از نقش‌های بی‌خودی خود مکدّرند 

نه «ها» برای آینه‌ها «آه» لازم‌ست 

یک چشم هم‌زدن ره صد ساله رفتن‌ست 

در عشق این توقف کوتاه لازم‌ست!  


 - امیر اکبرزاده

خدایاپناه مون باش

خدا برای تو از صدها شانه برای تکیه
و صدها وعده دل‌رحم‌تر و دلسوزتر است.

مرا دلهره مهیبی فرا گرفته است

مرا دلهره مهیبی فرا گرفته است
اسب ها می دوند در کالسکه ای مخوف
و من انگار گم شده ام
دستانت را به علامت زندگی بالا بگیر
من تو را ببینم
من زنده ام، نفس می کشم
اینبار به احترام قدمهایت
اقتدا می کنم به چشمهایت ...

سونیا رفیعی

گفتند که او خمار عشق است هنوز

گفتند که او خمار عشق است هنوز
شوریده و مست و زار عشق است هنوز

گفتم که برو غافل بیچاره بخواب
عالم همه بر مدار عشق است هنوز


ایمان کاظمی