ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
گلویم
دلتنگِ آواز سردادنست
و زبانم الکن!
دهان که باز می کنم
آه است
که آواز سرمی دهد!
شبنم
بی صدا
مژگانم را تر می کند
و
آرام آرام
گریه ام
گل می کند!
فرشته سنگیان
یک زمستان بی تو ویرانم رفیق
بی تو من هم یک زمستانم رفیق
صد بهاران بر دلِ من بگذرد
بی تو من بی برگ و بارانم رفیق
هر نگاهت دشتی از باران و ابر
با نگاهت صد بهارانم رفیق
نقشِ دشت و باغ و بستان بی صفاست
گر نباشی عطرِ بستانم رفیق
من همان مورم که هستم ناتوان
با تو امّا من سلیمانم رفیق
عزّت شاهی نصیبِ هر که نیست
با تو من پیوسته سلطانم رفیق
مُهرِ خنده می زند مِهرت به جان
بی تو من یک جانِ گریانم رفیق
گر برم نامت میانِ شعله ها
آتش آید چون گلستانم رفیق
عشقِ خوبان گر نباشد در دلم
یک جهان در دل پریشانم رفیق
عهد و پیمان در میانِ دوستان
از کرم آید زِ یزدانم رفیق
هر که لاف از عهد و پیمان می زند
از کلامش من گریزانم رفیق
زنده می مانم به عهدت پایبند
زندگی در دل بنوشانم رفیق
در درونِ خاکِ تیره بعدِ مرگ
همچنان بر عهد و پیمانم رفیق
علی پیرانی شال
آه دکتر! سرِ من درد بزرگی شده است
بره ی لعنتی ام عاشق گرگی شده است
سرد شد از تن من... دل به خیابان زد و رفت
گرگِ من بره نچنگیدهِ به باران زد و رفت...
آه دکتر! لبِ او «صبر و ثباتم» می داد
بوش «وقت سحر از غصه نجاتم» می داد!
آه دکتر! نفست گم شده باشد سخت است
نفست همدم مردم شده باشد سخت است
آه دکتر! سرِ من درد بزرگی دارد
بره ام میل به بوسیدن گرگی دارد...
دکتر این بار برایم نمِ باران بنویس
دو سه شب پرسه زدن توی خیابان بنویس...بانو جان..،
بساط صبحانه را بچین
روی صفحه ی حوادث نشریات؛
می خواهم تیتر پُر آشوبِ
بغض سردم فراموش شود
میان لقمه های عشقِ سبد دوستت دارم
شاید خورشید صبح طلوع کند
در رقصِ بُخار چای فنجان هایی لبریز از لبخند!
مرتضی سنجری
فنجان چای منم
مدام لب هایت را روی لب هایم مماس کن
و سر بکش مرا
آرام خواهی شد
این بوسه های هوس انگیز
ضروری ترین
شکل اعتیاد
برای تندرستی تو هستند
معتاد شو ...
معتاد چای ...
مه سا وفایی