یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یه دنیا سوال و سکوتم جواب

یه دنیا سوال و سکوتم جواب
چه شب های سردی ولی تو بخواب
یه غم تو ی چهرم یه بغض‌ عمیق
چه حرفا که موندو منم بی جواب
بازم روزهایی که معلوم نیست
غم بی تو بودن غم انتظار
کجایی بزار لا اقل من بیام
چی شد اون همه قول ها و قرار
دارم بی تو دق میکنم ساده نیست
به دنبال یک معجزم یک جواب
خلاصم کن از اینهمه دلهره
آخه سنگدل این منم آشنا
همون که میزاشتی رو شونش سرت
می‌خوابیدی بی دغدغه روی پاش
جواب سوالم رو دادی ولی
چه دنیای نامردیه روزگار
سپردم تو رو دست نقاش هستی ولی
بدون سهم من این نبود روزگار



طاها طاهری

خنده اش سهم رقیبان دردهایش سهم ما

خنده اش سهم رقیبان دردهایش سهم ما
از میان عاشقی ها این غمش شد سهم ما
از سوالاتی که مطرح گشت در این آزمون
ساده اش نه هر سوال مبهمش شد سهم ما
عشق را باشد چو استادی رئوف و مهربان
از برش یک سیلی ، آن هم ابدارش سهم ما
از تماشا کردن فصل بهار و زیر باران بودنش
حسرت دیدار و چشمانی تر اما شد سهم ما
از سفر کردن درون خاطرات عاشقی

جاده ای پر پیچ و خم با زخمهایش شد سهم ما
از تمام لحظه های سخت و شب های بلند
جمله ی تکراری (می خواهمش)شد سهم ما
از همان یک لحظه ی دیدار اول بود که
یک بغل دلواپسی ، آوارگی شد سهم ما

طاها طاهری