یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

من تو را برای شعر برنمی گزینم

من
تو را برای شعر
برنمی گزینم
شعر ، مرا برای تو برگزیده است

در هشیاری به سراغت نمی آیم
هر بار
از سوزش انگشتانم درمی یابم
باز نام تو را ، می نوشته ام.

حسـین منزوی

انگار با تمامِ جهان وصل می‌شوم

انگار با تمامِ جهان وصل می‌شوم
در لحظه‌ای که می‌کِشَمَت تنگ در بغل!

بی‌ عشق زیستن را، جز نیستی چه نام است؟

بی‌ عشق زیستن را، جز نیستی چه نام است؟

یعنی اگر نباشی کار دلم تمام است

زیباتر از نگاهت نتوان سرود شعری

شعر تو، شاعر من، کامل‌ترین کلام است

حسین منزوی

ای نور دل و دیده و جانم! چونی؟

ای نور دل و دیده و جانم! چونی؟

وی آرزوی هر دو جهانم! چونی؟

من بی لب لعل تو چنانم که مپرس

تو بی رخ زرد من، ندانم چونی؟

تو سرنوشت منی از تو من کجا بگریزم

کجا رها شوم از این طلسم تا بگریزم

به جز تو نیست هر آن کس که دوست داشته بودم

اگر هر آینه سوی گذشته‌ها بگریزم

به هر کجا که روم آسمان من این است

سیاه مثل دو چشم تو، پس چرا بگریزم

حسین منزوی

با جرعه ای ز بوی تو،

با جرعه ای ز بوی تو،

از خویش می روم..

آه، ای شراب کهنه،

که در ساغری هنوز...

حسین_منزوی

تو مَبین که خاکم

تو مَبین که خاکم
از خستگی و شکستگی ها

تو بِخواه تا بسویت
ز هوا سبک تر آیم ...

|حسین منزوی|

در من ادراکی‌ست از تو،

در من ادراکی‌ست از تو،
عاشقانه ، عاشقانه...

آمیزه ی سرشت منی تو، فرمان سرنوشت منی تو

آمیزه ی سرشت منی تو، فرمان سرنوشت منی تو
جبری و در مقابله با تو، دل حق اختیار ندارد...

حسین منزوی ...