ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
روزگار ما همه این روزها خاکستری است
هم زمین خاکستری و هم هوا خاکستری است
خاک بر سرها وطن را غرق ماتم کرده اند
جشن ها بی شادمانی و عزا خاکستری است
هیچ درمانی برای دردهامان خوب نیست
شیشه های شربت و قرص و دوا خاکستری است
کس در این وادی نمی بیند دگر راه نجات
راه ها تردید آمیز و عصا خاکستری است
هیچ ایمانی نمی بینم به قلب شیخ و شاه
حاصل اشک و افق های دعا خاکستری است
بوسه بر دستان بی خیران نباید زد به شکر
تا جهان مردمان بی نوا خاکستری است
من دلم روشن به فرداهای خیلی خوب نیست
شک ندارم کل فرداهای ما خاکستری است
بی خودی در انتظار آسمان ها مانده ایم
ظاهرا در سرزمین ما خدا خاکستری است
آرمان داوری
باغبان از سوسن و از یاس مصنوعی بترس
از درخت خشک و از گیلاس مصنوعی بترس
داس ها دیگر نمی برند چیزی را دریغ
از تفنگ کاغذی از داس مصنوعی بترس
هوش مصنوعی بلای جان مردم نیست نیست
ای بشر منبعد از احساس مصنوعی بترس
از زنانی که به قصد دلبری آویختند
بر لباس خویشتن الماس مصنوعی بترس
حضرت عباس تا خود بود امن امن بود
بعد از این از حضرت عباس مصنوعی بترس
پادشاه کولیان فکری به حال خویش کن
چشم وا کن از گل ریواس مصنوعی بترس
شر نگردد آنکه در خواب طبیعی رفته است
بعد از این از خواب و از خرناس مصنوعی بترس
از خدای دست ساز و از قوانین عجیب
از بهشت جعلی و مقیاس مصنوعی بترس
ای خدا این مردمان دیگر طبیعی نیستند
بعد از این از نبض و از انفاس مصنوعی بترس
آرمان داوری