یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

نه دستی به شعر و نه شوقی به گفتن

نه دستی به شعر و نه شوقی به گفتن
دلم خسته بود از سکوتِ نهفتن
نه شعری، نه ذکری، نه آهی به لب‌ها
فقط خوابِ سنگین، فقط شب، فقط تن
به یک‌باره آمد نگاه تو از راه
شکفت از دلم شعر، برخواست خاک
تو بودی که وا کردی از من زبانم
تو دادی به قلبم نوای تپیدن
از آن روز تا حال، هر واژه‌ام توست

تو در بیت‌ها مانده‌ای، بی‌گزیدن
نپرس از منِ دیروز، آن بی‌صدا را
که لبخندِ تو زنده کرد این رضا را

سید رضا آقازاده

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد