یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

همه آباد نشینان زخرابی ترسند

همه آباد نشینان زخرابی ترسند
من خرابت شدم و دم به دم آباد ترم
با نوای غم تو ، در دو جهان شادترم
می زنم جام از آن باده و دلشاد ترم
اشک چشمم شده آئینه داغ بصرم
با خیالت به شب بی سحرم می گذرم
دل به زلفت گره افتاده و آرام ندارد
می تپد سینه ام از شوق ، چو مرغ سحرم
من به شوق آمدم ، تا که بگویم نظرم
وآله ام من ، که در شور غمت شعله ورم


علی حسن پور

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد