ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
به روی چوب خطهای در و دیوار زندانم
کلافی نور میافتد دَمِ آغاز پایانم
.
میان پُتک و سندانِ ممیزهای تحمیلی
هنوز از درزهایبستهی کتمان، نمایانم
.
نه چشمم عادتِ تاریکیِ سلول را دارد
نه خورشیدی که میتابد، عمیقاً غرق بحرانم
.
اگر چشمم نمیبیند، گمان کردی نمیفهمم
که از خشکی ترکها خورده سطحِ خاکِ گلدانم
.
اتاق بازجویی از خودافشایی فرو میریخت
درست آن جا که میگفتم نمیدانم، نمیدانم
.
دهانم مزهی خون داد و در گوشم صدا پیچید
پر از دردم، پر از اندیشههای شبه هذیانم
.
زمان را در سیاهیهای مطلق کشف میکردم
همان جا بی نیاز از تن، گذشتم از نگهبانم
.
زمین در زیر پاهایم چه کوچک شد چه بی ارزش
غم مردم چه بی مقدار و حتی... غصهی نانم
.
به خوابِ خستهی تردید کوهی رفته در بوران
زنی فریاد میزد که، من انسانم من انسانم
.
چه فهمی دارم از درمان زخم دیگران وقتی
از این بالا به پایین خیره با چشم خدایانم
.
فضا در انفرادی گیج و وسواسی و پر دود است
تقلای حلولم میتپد در جسم بی جانم
.
هزاران پرسش مبهم به ذهنم چنگ میانداخت
کجا بودم؟ چه میگفتم؟ چرا اینقدر لرزانم؟
.
سرم چرخید سمت دیگری یاد تو افتادم
یقینم بودی و جایی شکست الماس ایمانم
.
پس از ناراستیهایت، پس از پیمان شکستنها
چرا با خود گمان کردی که دستت را نمیخوانم
.
دلت دروازهی بی چاک و بستِ خائنِ کرمان
و من تنهایی اندوهناک لطفعلی خانام
.
نمیخواهم که تسلیمم کند این سوگ و در آخر
خود آگاهانه در جسم زنی دیوانه پنهانم
.
و او با دامن گلدار و موی باز میگوید
در استمرار توفانها، زنی همجنس بارانم
.
برای مردههای کور اگر صد چله هم گیرم
به دنبالش نمیآید مسیح از بطن زهدانام
.
در استبداد پر آشوب چشمانت نمیبینی
که من آن مریمِ مشروطه خواهِ فتحِ تهرانام
زهرا آهن