یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

تمامِ واژه های زنانه ی منی

واژه
بی نشان و نشانه
تأنیثِ سطرهای من است
باریک و بلند
زنی سیاه مو
که دورِ ستونِ خیالِ این اتاق
می رقصد به ناز

شهوتِ لرزشِ لمبرهای اوست
که می چرخد در آغوش دامنی کوتاه
و زیباتر می کند عشقبازیِ نور و پنجره را

عطرِ بکرِ سینه های زن است واژه
که آذر افکنده است در رگِ شعرها
و تنفسِ روشنِ اتاق را
عمیق می کند انگار

¤

شانه های عریانِ بی تابِ توست
کلماتِ من
که تحملِ هجاهای بلندِ جنگ را
نای به دوش بردنِ غصه های کودکانِ بی فردا را ندارد

تمامِ واژه های من از لب های مستِ تو بوسه می گیرد
بعد از مرور هزار شمارشِ مرگ
هزار روزِ عزا
شبانه میانِ انگشت های ترسانِ من رنگ می گیرند
تا شاید
آفرینشی تازه بیاغازند
بر تارک این ویرانه

¤

تمامِ واژه های زنانه ی منی
برقص بر آوارِ این شهرِ فروریخته
زیبایم کن ...



پوریااشتری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد