یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

کاش می شد

کاش می شد
اندوه را بسپاری
به دست باد

برای خیانت هزاران مسیروجوددارد  
منفورترین راه
تظاهربه دوست داشتن است


غمگین می شوی
ودرمیان ناله های بی گناهان
سردرگم می شوی

سر رفته حوصله ی قلمم
وچه بی انگیزه
می نویسم  برای تو

آب اگرلب می گشود
فریادمی کشید  
به جای صورت ،سیرت خودرابشوئید

کلافه شده ام  
دردوستداشتنت و
کسی که  تظاهربه دوستداشتن می کند

اگر ابدیت باشد
درآنجاهم
عاشقت خواهم شد

پیک مرگ بود
پنهان می کرد دردهایش را  
به وقت سفر

بال بال می زند  
بر ای به آغوش کشیدنت
درغربت

درروزگارما
انسانیت وانسان بودن
محال شده
انسان درمیان جامعه
وانسانیت در نوشتن خلاصه شده

اگراحساس می کنی
به اینجاتعلق نداری
رهایش کن
پول ثروت شهر دانشگاه و ....

لبخندبرچهره اش
اما دردبا اوعجین بود
حرفی برای گفتن نداشت

خوب من
همیشه بمان
بودنت خوب است
گاهی نگاهی


سیدحسن نبی پور

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد