ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
بوی بهار بویی از رُستَنُ و از شکستن است
رُستَنٕ نو شکوفه ها ، روز شکستن من است
یاد چکاوک است و گل یاد بهار رفته ام
داد قناری و قفس بند زتن گسستن است
روز پریدن از قفس جای قفس به سینه ام
مرغ رمیده نامٌ، دل، غرقه به خون نشستن است
سیزده و حکایت در به دری به کوه و دشت
سبزه به بند یک گٕره فکر و خیال بستن است
گرمی و برف چشمه را باز امید میدهد
نمْ نَمَ ک دو چشم من بیخبری و جُستَن است
سرزده سوی شاخه گل گاه به گوه گاه دشت
دلزده از رَمیدن و دل به گلی نبَستن است
باز بهار و بوی گل یاد قناری و قفس
باز نگاهی آشنا ، شهرام و دیده بستن است
محمود رضا کاظمی