یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

غرق تنهاییه خود بودم که که نگاهم افتاد.

غرق تنهاییه خود بودم که
که نگاهم افتاد.
به همان چادر مشکی.
به همان صورت زیبا.
به همان قامت رعنا.
که از ان دور دلم را لرزاند.
تپش قلب من انگار به هزارن برسید..
سخت تر شد نفسهام لرزه به دستان برسید
اندکی نزدیک شد.
چقدر مثل تو بود.
ولی انگار تو نبودی هرگز.
ولی از اینکه تو را یاد من انداخت ازش ممنونم..

امین غلامی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد