ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
عشق ...
خواندمش به فریاد،
درحسرت ماندن.
لحظه ی باتوبودن، یادت هست ؛
گفتمش : آوازی خاموش ،
آوار خاطرات .
درساحل ترانه ی سکوت ؛
ترنمی ست پیش از مردن ،
که تا به ابد می سراید.
کیستی ؟
ای غم واندوه ،
که بر خاطرم آونگ شدی .
دوستت دارم ؛
مثل آخرین بطری آب ،
درکویری سوزان.
آه میکشم درسجود، اشک میریزم ؛
سجاده ی خیس ،
چشمان پرازاشک .
نجابتش ورد زبان بود ؛
آرام وبی صدا ،
مثل شبنم صبحگاهی .
غوغابه پاکردعاشق ؛
طبلی توخالی ،
امان ازدل معشوق .
گفتم : نورباش وبتاب ؛
بردیگران ،
روزی توخورشید خواهی شد .
شراب می چکدازچشمانت ؛
استکان بیاور ،
طمع لبان سرخش ،
سیدحسن نبی پور