یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

می توانستم مشتی گندم باشم

می توانستم مشتی گندم باشم
که جیره ی روزانه ی پرنده ای را کفایت می کند
یا جرعه ای آب
که گلوی زخمی گلها را تر می کند

اما افسوس هیچ نشدم
انسان ماندم ؛


کوتاه ترین درنگ آفرینش

اندکی خاک ، زیر پای آدمی
اندکی خاک ، پراکنده میان بادها

::. شیرین فروغان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد