ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
بیا با من زندگی کن
تا بنشینیم روی صخرهها
کنار رودخانههای کمعمق
بیا با من زندگی کن
تا میوۀ بلوط بکاریم در دهان یکدیگر
و این آیین ما شود
برای سلام گفتن به زمین
پیش از آنکه پرتمان کند
دوباره به میان برفها
و حفرههای درونمان
لبریز شود از ناگواریها
بیا با من زندگی کن
پیش از آنکه زمستان
دست کشد از تنها بالشتی که
آسمان تا به امروز بر آن سر گذارده
و حفرههای درونمان
لبریز شود از برف
بیا با من زندگی کن
پیش از آنکه بهار
این هوا را ببلعد و
پرندگان آواز بخوانند
« شاعر : جان یائو » .