ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
تنهایی من رنگ غریبی دارد
موسیقی شب حال عجیبی دارد
آوای دلم چنگ نمی گیرد کوک
این خلوت ما بانگ نهیبی دارد
ویرا بختیاری
تو نیستی،ولی
بحث تو هست...
با سیگاری که جز دود
حرفی برای گفتن ندارد
تو نیستی،اما
بحث تو هست....
با قاب عکسی که
سری تکان نمی دهد
تونیستی...و من
چای سرد شده ات را
دور نمیریزم
ویرا بختیاری
تو را که می خوانم
شمیم برگ هایت
هوش از سرم می برد
کاش می شد
عصاره می گرفتمت
تا بوی جهل و نادانی برود....
ویرا بختیاری
در عنفوان جوانی
به تو می اندیشم
ای تلخ ترین حادثه ی زندگانی ام
آن دم که بیایی
میدانم...
قند از لبت می افتد...
ویرا بختیاری
ستاره جانم
بیا شب را رها کنیم
و در اوج آفتاب
تو چشمک بزن
تا من آب شوم
ویرا بختیاری
درگیر آرزوهای خود بودم
آخر من کجا
عشق کجا
اما شد...
و از جوانی موی سفید بیش ندیدم...
ویرا بختیاری