یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

در میخانه گشودند چو رمضان آمد

در میخانه گشودند چو رمضان آمد
ساقی از جانب یار با لب خندان آمد

توبه ام بود، که لب بر لب ساغر نزنم
که به صد ناز، پریچهر خوش الحان آمد

به لبش نه ،که به چشمان غزلخوان می گفت
توبه ات را بشکن ،امر ز رحمان آمد

پیر میخانه ندا داد، که چشمت روشن
که از این کهنه شراب ،سوره رحمان آمد

قیمت گوهر وصل،یار همی داند و بس
که به وقت سحر از ،دیده ی گریان آمد

رمضان آمده و، باده پرستی شرک است!!؟
پس چرا جانب ما، وعده ی غفران آمد

گر مریض تب عشقی ،به سحر ناله نما
که مفاتیح جنان، در بر رندان آمد

مهدی روحانی کاشمری