یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

من به میزبانی شب می روم

آهای آسمان کبود
از چه شب می باری
من زاده اشکهای مادرم هستم
من دست یتیمان شهر را
در دست دارم
غریبانه اشک می ریزم
و آه نگویم
می خواهم رفیق غم های
خود باشم
تا صبر را شرمسار کنم
من به میزبانی شب می روم
تا روز برملا شود
و به خورشید خواهم گفت
صبور باش
من زاده اشکهای مادرم هستم .

محمود علایی منش

هنوز هور بر تن دریا

هنوز هور بر تن دریا
نتابیده
و من در ساحل خیالم
قدم می زدم
رد پای تو بر شن های خیس
خانه داشت
امواج آن را نشسته
وصدف ها نوای تو را می خواندند
موج می آمد
وکف به ساحل می سپرد
وخود راهی بستر می شد
تا در طلاطم خاطره ها
غرق شود
من محو بیکران بودم
که پرنده ها
صدا زدند
آهای غریبه
خود را به دریا بسپار
تا در آغوش خاطره ها
غرق شوی....


محمود علایی منش

ساقی بهر کیست مستی

ساقی بهر کیست مستی
می ومیخانه
پیر وبت خانه
دیریست در محفل خاموش
به بزم آرامیده اند
گر سراغ اهل خانه ای
نیست جز نگاری
از ویرانه ای
قصه دلبران عهدیست
در مهمانی اشعار
در سطری به جا مانده اند
ساقی جام کهنه لبریز کن
گر زعشق مستی
سازی بیارا
و به نای پیر میکده
گوش ده
که می ومیخانه نوای اوست ....

محمود علایی منش

میدانم در پس بغض هایت

میدانم در پس بغض هایت
ناگفته ها پنهان است
ودر ماتم نگاه
چشمهایت حیران است
گام در ره عشق
بی قدم لرزان است
ودر مهمانی آیینه
حسرت ایام عیان است
بیا تا بت های
سکوت را بشکنیم
با دل شکستگان راهی کنیم
بیا تا حرف های نا گفته را
مهمان سنگ صبور کنیم
ودستان غریبه را
محرم یار کنیم
آنگاه
فردایی خواهد آمد
که عطر یاس های
گلفروش
آذین رخسار تو باشد
میدانم ......که میدانی


محمود علایی منش