یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

همه‌ی آینه‌های دنیا را هم که داشته باشی

همه‌ی آینه‌های دنیا را هم که داشته باشی
زبان و احساس مرا نخواهند داشت
بگذار باشم و هر روز بگویم‌ات
که چقدر زیبایی!


علیرضا غفاری حافظ

چشمهایت را ببند

چشمهایت را ببند
و بی مُحابا
در من ریشه کن
تا آخرین مویرگهایم

نگران نگاه مردم بیگانه مباش،
نگران من دیوانه مباش


در پسکوچه های شهر وجود من
لَخته بزن
تا روزی - شبی
با عارضه تو بمیرم

چشمهایت را ببند
و کالبد گچین مرا
از طراوت خویش پر کن
دوست دارم
آفرینشت را
تجربه کنم

علیرضا غفاری حافظ

تو را می‌بوسمت

تو را می‌بوسمت
به هنگام ظهر
زیر برج آزادی
در معرض نگاه متحیّر انبوه شهروندان
می‌بوسمت در مراسم رسمی
که مردم، نگاه جدی گرفته‌اند
در معرض نگاه فقیهان
در برابر آن‌ها
که حکم سنگسار و اعدام
برای عاشقان دادند
گل‌بوسه‌ای از رخسارت می‌کنم
در میان مردم خشمگینی
که برای تشدید اخلاقیات قرون وسطایی
خیابان‌هارا بسته‌اند
می‌بوسمت تو را
در برابر پدر و مادرم
که روی برمی‌گردانند
و همه جا
دست در دور کمرت می‌اندازم و
تو را به رقص تانگو
دعوت می‌کنم
از ما
جز از این بوسه و رقص
چیزی نخواهد ماند
نگران هیچ نگاهی مباش

علیرضا غفاری حافظ