یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

در اینجا چون رفیقان خود رقیب و دشمن جان‌اند

در اینجا چون رفیقان خود رقیب و دشمن جان‌اند
به دشمن نیست حاجت دوستان خود زخم پنهان‌اند
کم اند آنان که بر پیمان خود ثابت قدم باشند
که نامردان در این زندان فراوانند و ارزان‌اند
رفیقان عمق دلها چون صدف در عمق اقیانوس
یکی در بر و دیگر بحر، اندک کم نظیران‌اند
به این عهد شکن عهد، وفایی نیست یاران را
که در عالم وفاداران به دوران دبستان‌اند
غم هجران نامردان، اگرچه بی وفا بودند
ولی عابد دل و دیده ز یاران پر ز باران‌اند


عابد بلوچزهی

روی تو روبروی خود دیدم و صد فسوس که

روی تو روبروی خود دیدم و صد فسوس که
جوهر عشق ما دگر رنگ حنا به خود نداشت

عابد بلوچزهی

از کوچه‌ی لیلا که گذر کرد خیالم

از کوچه‌ی لیلا که گذر کرد خیالم
پروانه شدم شمع بسوزاند دو بالم
گر سوزم و در عشق گدازم چه بسازم
کین سوختنم هست به تعبیر ز فالم


عابدبلوچزهی