ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
هنگامی که کبوترهای سپید پیراهن
با منقارهای خالی
از زیارت شاخه های زیتون باز می گردند
برای صلح دعا کن مادر
هنگامی که بر سر سجاده سین ها و سوسن ها
دستهایت ها را بسوی افلاک فرا می بری
درد زایمانت را بیاد آر
برای صلح دعا کن مادر
هنگامی که تندترین ابرها
تندر بر کمر می می بندند
بر سنگفرش ها و سنگرها ستاره می بارند
برای صلح دعا کن مادر
هنگامی که شیرخواره ات را
بر پستان رگ کرده می فشاری
لواهای در اهتزاز
بر خاک سینه سرخ ها را به یاد آر
برای صلح دعا کن مادر
هنگامی که به انتهای راه خیره می مانی
هنگامی که کوبه ی در
با آهنگی نا آشنا دلت را می لرزاند
برای صلح دعا کن مادر
امید علی دایم امید
مرا بخوان..
مرااا بخوااان...
به نام کاغذ و نقطه و خط
من از نماز بر جنازه ی حروف کتاب می آیم
مرا بخوان
به نام آسمان و زمین و زمان
من از قصه های صبوری و گریه و باران
من از جهان موازی ی کابوس و خواب می آیم
مرا بخوان بنام من
که انسانم
بنام گناه و ندامت و توبه
من از علامت سئوال های بی جواب می آیم.
امید علی دایم امید
آواز سار عطر یار داشت
سنگ اگر بو برده بود
بریده بود
امید علی دایم امید