یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

دل میرود زدستم جانا خبر نداری؟

دل میرود زدستم جانا خبر نداری؟
از رحم و از مروت گویا اثر نداری؟

دستم زغم بردیده ،جانم به لب رسیده
بر کشته گان رویت چرا نظر نداری؟

از زلف و حسن رویت عازم شدم به کویت
از نینوای عشقت قصد گذر نداری ؟


شمر غمت بریده سرتاسر وجودم
از شرم این جنایت آیا حذرنداری؟

گریان به خون سرخم غلتیده و ملولم
والله به ظلم کردن راه دگر نداری؟

گر چه جفا نمودی در حق جان فدایت
اما درون جانم حقا تو سر نداری

احسان تقی پور

در جهان دوار،

در جهان دوار،
گر تو باشی خط راست،
لاجرم
خواهی شکست


احسان تقی پور

دل میرود زدستم جانا خبر نداری؟

دل میرود زدستم جانا خبر نداری؟
از رحم و از مروت گویا اثر نداری؟

دستم زغم بردیده ،جانم به لب رسیده
بر کشته گان رویت چرا نظر نداری؟

از حسن و زلف و مستی دادم تمام هستی
جانا به کربلایش دانی که سرنداری ؟

شمر غمت بریده سرتاسر وجودم
از شرم این جنایت آیا حذرنداری؟

گریان به خون سرخم غلتیده و ملولم
والله به ظلم کردن راه دگر نداری؟

گر چه جفا نمودی در حق جان فدایت
اما درون جانم حقا تو سر نداری


احسان تقی پور