ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
آهای آسمان کبود
از چه شب می باری
من زاده اشکهای مادرم هستم
من دست یتیمان شهر را
در دست دارم
غریبانه اشک می ریزم
و آه نگویم
می خواهم رفیق غم های
خود باشم
تا صبر را شرمسار کنم
من به میزبانی شب می روم
تا روز برملا شود
و به خورشید خواهم گفت
صبور باش
من زاده اشکهای مادرم هستم .
محمود علایی منش