یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

من به میزبانی شب می روم

آهای آسمان کبود
از چه شب می باری
من زاده اشکهای مادرم هستم
من دست یتیمان شهر را
در دست دارم
غریبانه اشک می ریزم
و آه نگویم
می خواهم رفیق غم های
خود باشم
تا صبر را شرمسار کنم
من به میزبانی شب می روم
تا روز برملا شود
و به خورشید خواهم گفت
صبور باش
من زاده اشکهای مادرم هستم .

محمود علایی منش

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد