یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

من به میزبانی شب می روم

آهای آسمان کبود
از چه شب می باری
من زاده اشکهای مادرم هستم
من دست یتیمان شهر را
در دست دارم
غریبانه اشک می ریزم
و آه نگویم
می خواهم رفیق غم های
خود باشم
تا صبر را شرمسار کنم
من به میزبانی شب می روم
تا روز برملا شود
و به خورشید خواهم گفت
صبور باش
من زاده اشکهای مادرم هستم .

محمود علایی منش

این منم مجنون و شیدا،عاشق لیلا شدم!

این منم مجنون و شیدا،عاشق لیلا شدم!    
بخت واقبالم ببین دل مرده ی فردا شدم!

مثل طفلی مست و سر خوش در پی اش می رفتم و
دست در دستش چو دادم این چنین رسوا  شدم

تا جوان بودم هوای عشق، کورم کرده بود
پا به پایش بودم  و بی آبرو معنا شدم

آرزو یم پر کشید کاخ آمالم که ریخت
لابه لای غصه و غم نامه هایم تا شدم

باد وطوفان امد و کشتی دل ویرانه شد
همنشین ساحل و همصحبت، دریا شدم

زندگی ام شد فنا برباد حسرت رفت وسوخت
دست تقدیر امد و تا عاقبت تنها شدم

خواب دیدم در کنار یار دیرین مانده ام
تا نشستم درکنارش صاحب دنیا شدم


لیلا رضاییان