یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

تنهاییم را چو بهمنی نخ به نخ میکشم

تنهاییم را چو بهمنی نخ به نخ میکشم
ودزدکی صدایت میکنم
میترسم در حرفهایم ناگه اسم تورا بیاورم
ای رویای دلنشین من
این روزها یادم می‌کنی؟
خسته ام
خسته سرنوشت
خسته از پارگی رویای صورتی
و انتظار بی پایان
شاید این شعر خداحافظی باشد
باکسی که عطرش حسش روزی خدایی میکرد
اما امان از بی وفایی
ولیلی بی گناه
وشعر شاملو

قهوه ات را بنوش دخترک
شاید آغوش دیگری ...
شاید رویای دیگری...
مال تو باشد.


فاطمه سادات بطحائی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد