یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

تو دریایی و..

تو دریایی و من موجی، اسیر شوق طوفانت
جهانم بی‌تو ویران است، دلم بسته به پیمانت

چو مه تابیدی و شب را، به نور عشق آراستی
ز هر ذرّه برآید نور، ز دیدارت به کاشانت

دل از دستان تو پر زد، به بامی از تجلّایت
تو خورشیدی و من سایه، که حیرانم به ایوانت

چه حاجت پیش تو گفتن، حدیث درد پنهان را؟
که در چشمان من خواندی، غم دل‌های حیرانت

زمین تنگ است و دل گسترده، در سودای روی تو
تو آغازی و من پایان، نشسته در تمنّایت

به هر راهی که می‌رفتم، نشانت بود و بویت هم
تو آن آتش، من آن پروانه، مسکین و پریشانت


ابوفاضل اکبری

نظرات 1 + ارسال نظر
ماهش پنج‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1403 ساعت 12:34 http://badeyedel.blogsky.com

چقدر قشنگ بود
آفرین چه شاعرهایی داریم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد