ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
نازنینا تو چه دیدی که غزل پوش شدی
چه شنیدی و چه گفتند که خود گوش شدی
تو که شهری به غزل بود گرفتار غمت
چه گذشت با تو که از دیده فراموش شدی
آتش عشق چه سوزان و چه بی پروا بود
تو به جانش بخریدی و سیه پوش شدی
شب و روزت به غمش رفت و هنوزم برود
تو چرا جام غمش خوردی و بیهوش شدی
تو که با قافله ی عشق عزیمت کردی
به غم و غصه چرا چشمه ی پر نوش شدی
تو که از عشق غنی بودی و از مهر و وفا
ز چه جام می او خوردی و مدهوش شدی؟
پاک بودی دل من، نقص تو را جای نداشت
جانِ من ، گو که چرا ناقص و مخدوش شدی
تو که در شور و طرب جاه به آغاز بُدی
ز چه ناشاد بگشتی و کفن پوش شدی؟
عشق زهر بود و غم و غصه و اندوه و فغان
سام را دیدی و با فوق هم آغوش شدی
امیرسام نامداری