یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

کنون که دفتر ایام پر ز خاطره گشته

کنون که دفتر ایام پر ز خاطره گشته
امید به وصل تو، به باد فنا رفته

غبار خاطره ات رابه آب دیده شویم
خط غبار تو آخرین خط منه

برو که خاطره ات را میان خاطره جویم
در آن دشت خزان با پای خسته


درخت قامت عشقم زهجر روی توخم شد
اسیر دام بلا را آفیت باشد به چه

در پی تو گشتم به هربرزن و کوهی
بر هر شاخه بدیدم جغدی نشسته

به خیال سخن از وصل تو گفتم
حیف از این عمری،که بر باد رفته

رامین آزادبخت

السلام علیک یا صاحب الزمان


                                

                                
                                
                            </div>
                            <div class=

محمد

کم ها همه در برابرت افزونند

کم ها همه در برابرت افزونند
غم ها همه در طرب به کل مجنونند
ما محو معادلات هر رخدادیم
کُل ها ز یگانه بودنت افسونند


محمد فاطمی

زیر سقف نگاهت

زیر سقف نگاهت
مثل پروانه ایی
در طوفان شعله های عشق
خودم را از دید تو
هر لحظه عاشق تر میدیدم
راز خنده هایت
با لطیفه های بیمزه ام را
اگر میدانستم
تا فردای صبح سپید
برای هر لحظه ی بعد از رفتنت
دل با یاد تو از خنده فریاد میکرد
آغوشت هرگز
جایی برای غم ها ندارد
آغوشت حتی یک لحظه هم
برای تولد دوباره ی
شور و شوق خنده های بی بهانه ام کافیست

علیرضا پورکریمی

جانم زنجیر بریده

جانم زنجیر بریده
بر شانه
رنج مرا تنها دلی
می داند در
سینهِ یک مردم
که
بی سر جسدم را
ایمن جایی
نیست تا زمین
بگذارند؛
این جا مین ها
با لهجه ی کفتار
زوزه می کشند
بی سوار
وَ اسبهای سیاه
آهسته شیهه...

محمد ترکمان

همه رفتند ودل از ما برید ن

همه رفتند ودل از ما برید ن
به چشمم نقش شب ها کشید ن
به دشت سینه های سپر، و تیر طعنه
هجوم بیگانه وخویشان اما شنیدن
وفا کردیم و ملامت ها شنید یم
به شوریده دل بسی جفا خریدن
وآن ساقی که محرم بود مستان
رسید برما کوس رسوا دمید ن
به کام ما آمد زهر، دل بریدن
خوشا شب ها ی رویا ها بدیدن
کمند آسا ، دل آهی به دامت
به امید ت قامت افرا خمید ن

عبدالمجید پرهیز کار

به داغ سینه ها آب غم دادند

به داغ سینه ها آب غم دادند
به چاه چشم ها زمزم دادند
همه با ناز زلفت لانه کردند
چو بر دریا رسیده ماتم دادند


سیاوش دریابار