یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

چشمهارا بسته تا بهتر احساست کنم

چشمهارا بسته تا بهتر احساست کنم
درخرابستان رویا مست و حساست کنم

مطمئن هستم که با چشمان دل می بینمت
از درخت بالغ شهر وفا می چینمت

گرچه رفتی که مرا بر شمع غم مهمان کنی
شاپرک گونه بسوزانی هدر عنوان کنی


در خیالم باتو همبازی شدم ؛ درکت کنم
مثل تو دیوانه اوج عاشقی ترکت کنم

میرسد روزی که برگردی پریشان حال و زار
مثل گل در حسرت رویای آغوش بهار

دلخوش آن لحظه ام که درد درمان میشود
در رگ دلهای عاشق عشق طغیان میشود

تو مرا می بینی از شرم ؛ التماسم میکنی
سر به زیر از بخششم غرق سپاسم میکنی

نادم و افسرده از ؛ اوج حضیض چالشی
چشم در چشم از خجالت بار دار خواهشی .؟

ملتمس آیینه دار عام و خاصم میکنی
در حصار گرم آغوشت قصاصم میکنی


قاسم پیرنظر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد