ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
در انتظار رسیدن بود، نگاهِ کالترین رویا
هوای دشتِ تغزّل داشت، دلِ غزالترین رویا
درون پیلهی دلتنگی، خیال، شاپرکی میبافت
که در سکوت، مبدل شد، به سورئالترین رویا
گلوی خشک کلامم را شراب زمزمه مهمان کرد
همین که نیمهی شب نوشید، مرا زلالترین رویا
حباب عمر، اگر خود را کنار لمس دقایق باخت
شناور است، تنِ ذهنم، به بیزوالترین رویا
صدای سبز نهالی هست، میانِ بیشهی کابوسم
که نرمنرم، برویاند، گُلِ محالترین رویا
حضور جاریِ آرامش، حرام اگر به حریمم شد
زبانه میکشد از جانم، تبِ حلالترین رویا
نفس گرفته اگر، باشد هنوز حنجرهای باز است
که دم به دم بسراید آه، برای لالترین رویا...
غزل آرامش