یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

الا ای مرغ شب خوانی پیامی بر بَرِ جانش

الا ای مرغ شب خوانی پیامی بر بَرِ جانش
بگو آن جان جانان را،به کام دل مَرنجانش
عجب الهام شد برمن، که جانانم نمی خوابد
علاجی هم نمی خواهد، بر آن بیمار چشمانش
صدا کردم نفسهایش، به تنگ آمد همه جانش
صدای بغض دردآلود، عیان کرد راز پنهانش
بپای بُرد طائر روحم ،پرید در راه آستانش
ولی شد زخمی صیاد، بیفتاد روی دامانش
سکوت دل شکست آهش، بزد تیری زمژگانش
ملالی نیست درمانش،عجب دردیست هجرانش
من و دلبر به کُنه درد، دریده باد پای مرگ
علاجیست قلب بیمارش،تن یار وگریبانش


مرضیه فتحیان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد