ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
در پی لیلای خویشم یار همراهی نکرد
دار را بر هم زدم دادار همراهی نکرد
گریه کردم در زدم، در را به روی ام بسته بود
با همه دلدادگی دلدار همراهی نکرد
راهی میخانه گشتم دور از عقل و عاقلان
ساقی ام مِی بودشُ و اینبار همراهی نکرد
راهی مسجد شدم درها به روی ام بسته بود
شیخ و زاهد با منِ بیمار همراهی نکرد
قبله، نامِ او گرفتم چون شد او آیینِ من
ترک دین گفتم ولی زُنّار همراهی نکرد
باز راه خود گرفتم تا درِ لیلای خود
در زدم نالیدم اما یار همراهی نکرد
سر به بالینم نهادم با غم لیلای خود
سر به بالینی که خواب اینبار همراهی نکرد
ای سروش از کوچه ی سروین چه حاجت داشتی
که تو را اینگونه ات آن یار همراهی نکرد؟
سروشِ سروین