ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
دقایقی پس از قطع باران
پنجرۀ اطاقم را میگشایم
و بوی خاک مرطوب را
با نفسی عمیق استشمام میکنم
سرمست عطر طبیعت
در افکار خود غرق هستم
که بادبادک قرمز رنگی در آسمان
نگاه مرا به سوی خود میخواند
نخ بادبادک را دنبال کرده
به پنجرۀ کوچکی در دوردست میرسم
غریبهای که در کنار پنجره ایستاده
برایم دست تکان میدهد
چهرهاش به درستی پیدا نیست
اما تپش قلبش را
در رقص بادبادک میشنوم
تبسمی گرم و لطیف
بر لبانم مینشیند
و دستم به آرامی
با دست غریبه همراه میشود
نازنین لقائی
بگو دوستت دارم تا زیبائیم افزون شود
که بدون عشق تو زیبا نخواهم بود
بگو دوستت دارم تا سر انگشتانم
طلا شده، و پیشانیم مهتابی گردد
بگو و تردید نکن
که بعضی از عشق ها قابل تأخیر نیستند
اگر دوستم بداری تقویم را تغییر خواهم داد
فصل هایی را حذف نموده
یا فصل هایی را به آن اضافه خواهم کرد
و زمان گذشته را به پایان خواهم رساند
و به جای آن پایتختی برای زنان تاسیس خواهم کرد
اگر تو معشوقه ام شوی، من پادشاهی خواهم بود
و ستارگان را با سفینه ها و لشکریان فتح خواهم کرد
از من خجالت نکش، که این فرصتی ست برای من
تا پیام آوری باشم میان تمام عاشقان
نزار قبانی
منم اسیر و پریشان ز یار خود محروم
غریب شهر کسان و ز دیار خود محروم
به درد و رنج فرومانده و ز دوا نومید
نشسته در غم و از غمگسار خود محروم
گزیده صحبت بیگانگان و نااهلان
ز قوم و کشور و ایل و تبار خود محروم
ز روزگار مرا بهره نیست جز حرمان
مباد هیچکس از روزگار خود محروم
ز آه سینه بسوزم اگر شوم نفسی
ز سیل این مژه ی سیل بار خود محروم
ز هر بدی که به من میرسد بتر زان نیست
که ماندهام ز خداوندگار خود محروم
امید هست عبید آنکه عاقبت نشوم
ز لطف و رحمت پروردگار خود محروم
عبید زاکانی
مهم نیست
چند بهار را
در آغوشت خوابیده باشم،
حضرت پاییز
پا به ماهم،
آبستن یلدا
صدا بزن
قابله ی ماه را
از انار سینه هایم شعر می چکد.
نازی صالحی
تو عطر کدام خوشبوترین گل جهانی
که هر کجا می نویسمت
شکوفه می دهی ؟
کامران رسول زاده