ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
سالهاست دربدر کوچه های تهرانم
کجا بدام تو افتاد این دلم نمیدانم
نشان به آن نشان که یک روز ابری بود
و بعد دیدن تو هنوز خیس بارانم
بی ذوق مردم شهر که ناز تو نخرید
آباد میکند آن ناز عاشقانه شهر ویرانم
قانون عشق بازی تو قانون دیگریست
خطی کشیده روی تمام عهد و پیمانم
آغاز میشود از خنده تو روشنایی روز
به اتهاب بهار میرسد قصه زمستانم
حق دارد این آواره در کنج خیابانها
با لمس دست تو میپرد ، هوش دستانم
محمد سرداری
فردا اگر باران ببارد تو نباشی
من عابری تنها و خیسم ، در ذهن گمراه خیابان ها
و چشمهای رهگذر با حس پیگیری فریاد خواهد زد جای خالیت را ...
بی تو کسی با حسرت سردی نخواهد گفت :
دختر خوشبخت
فردا اگر باران ببارد تو نباشی ....
محمد سرداری
دلم روشن است هنوز
فنجان های ردیف شده که دروغ نمی گویند
تو می آیی ...
خواب دیده ام
بیا
بیا و خرافه پرستم کن....
محمد سرداری