ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
تو آمدی
در روز آدینه
در فصل بهار
به گور گاه آدمی
بادستانی سبز و داغی سرخ بر سینه
آمده بودی که جواب پس بدهی
عریان و سراسیمه
بی مهابا میگریستی
برگزیده ای رنجور
خزیدی در جریان زندگی
تقلا کردی , و آموختی انسانیت را
مهر ورزیدی , وایستادی
بی حساب و کتاب عشق ورزیدی
اما حساب حساب است
و کاکا دیگر برادرنیست
از تو طلب دارد ارث پدری را
برادر گوشت تو را میخورد
وخون خون تورا
چه بگویم وقتی استخوانهایت را دور نیانداخته اند
تو قابیل تری؟!
یا من هابیل ترم؟!
تقلا کردی , و آموختی انسانیت را
ودانستی بچه ی آدم بودن چقدرسخت است.
مجتبی رنجبری احمدآبادی
حاشای تو بلند است و دیوار من کوتاه
کوتاهی از من است
حرفی نمی زنم
کوتاه می اندیشم
وتو بلند حرف میزنی
وحسرت
حسرت تماشای تو
از پس این دیوار بلند
مجتبی رنجبری احمدآبادی