یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

ای دل، چرا در این سراب، آرمیده‌ای؟

ای دل، چرا در این سراب، آرمیده‌ای؟
بر باد عمر خویش چو گردی دمیده‌ای

هر لحظه در خیال زر و جاه و تخت و تاج
غافل ز این حقیقت که عمری بریده‌ای

این خاک، خسته‌خانهٔ سودای بی‌ثمر
پایان راه، گور و کفن آفریده‌ای

افلاک را چه باک ز آمال پوچ تو
تو در هوای وهم، هزاران دویده‌ای

در نور عشق، راه نجات است ای عزیز
چون سایه در غروب جهان آرمیده‌ای

فاضل، به سوی مهر حقیقت نظر کنون
کز خواب غفلت این همه دوری کشیده‌ای


ابوفاضل اکبری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد