یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

کاش عمری را که در محراب و مسجد باختی

کاش عمری را که در محراب و مسجد باختی
در میان میکده با اهل دل می ساختی

بر سر سجّاده عمرت شد تمام امّا عجب
نفسِ ابلیس خودت را از خدا نشْناختی

از تمامِ عدلِ تو بهر خلایق این بس است
بیرق شومِ ستم را هر کجا افراختی

مثل گرگی چنگ و دندان خودش را آخته
با دغل خود را میان برّه گان انداختی

اینچنین هرگز نمانده و نمانَد روزگار
گیرم از بازیِ دوران یک زمانی تاختی

علی پیرانی شال

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد