یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

باغ و بهار و لحظه مهمانی تگرگ

باغ و بهار و لحظه مهمانی تگرگ
کل می کشد دوباره به ویرانی تگرگ

زیر گلوله های یخی تکه می شود
تا میخورد شکوفه به پیشانی تگرگ

فریاد رعد و صاعقه را ضجه می زند
هوهوی باد و تق تق بورانی تگرگ

سرشاخه را شکسته به تاراج می برد
نفرین به راه و رسم گل افشانی تگرگ

می ریزد و بروی زمین لخته می زند
اندام گل به ساحت قربانی تگرگ

وقتی که گل به چشم تماشا نمی رسد
این تکه های آینه ارزانی تگرگ

فصل بهار و لاله ی خونین بی کفن
وای از غروب لحظه پایانی تگرگ

باران کجا و جوهره ی آب منجمد
لعنت به هرچه ذات زمستانی تگرگ

علی معصومی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد