یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

باید برای خودم شب شعری بپا کنم

باید برای خودم شب شعری بپا کنم
تا پیش پای غزل رقص واژه ها کنم

یا آتش خیال بریزم درون شعر
طوفان غم به شعله شعری عطا کنم

این سینه ی شکسته به اندوه مبتلاست
باید دوبیت مثنوی اش را دوا کنم

گرداغ های شکفته به اندوه گل کند
لبخند غم بغزل در قفا کنم

تا اشکها بخون جگر هدیه میشود
شعری به وسعت دریا بپا کنم

تا لحظه ی وصال دو بیتی است خون فشان
انهم نثار پادشه کربلا کنم

محمد توکلی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد