یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

رخسار تو ندیده دل هر شب بکند سینه ی فرزانه ی تو چاک

رخسار تو ندیده دل هر شب بکند سینه ی فرزانه ی تو چاک
جام می کمتر برسانی سرمه بچشم ات بزند کولاک

از سر شوق تو دل این مجنون چها که درشب نه سروده
با موی پریشان بی باد صبا ،نفس بکشم با زلف توغمناک

با خواب مرادم ،در شهر تو تمامی تکایای به عشق تو وجودم
دلتنگ تو شودعشق ،شکوفه به هنگام شبنم ریخته تر ازافلاک


آه از این همه رویا روئیده تر از خوشه نگاه تو ،دختر مهتاب
دولت عشق توبینم ،سر درآورده با حامی واسپانسر بی ساک

شکر که در بزم شبانه ، بیگانه شهرم به نا پاکی نگرفتم کارت
نرگس چشمان تو بودم ،با عشوه تر از احساس شبانه ی بی باک

راد با عشق بی دید ابرو کمانت ،خنجر به عشق تو سرا سیمه بکشیده
ای کاش بعد از به وجودت ،بر روی سنگت نکشد تیغ به ناپاک

منوچهر فتیان پور

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد