یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

تو نیامدی که عمریست در حسرت بهارم

تو نیامدی که عمریست در حسرت بهارم
که هزار جَهد کردم که ببینمت کنارم

همه دوستان چه خوشدل بروند باغ و صحرا
منِ بی دل از فَراغَت به بهشت پا نذارم

دو سه سال میشود تا تو نبوده ای ولیکن
دو سه عمر رفت و آخِر نرسید انتظارم

تو بیا و جلوه می کُن .. اخم کن .. شِماتَتَم کن
که هر آنچه از تو باشد بسیار دوست دارم

سَرِ آن خُمارِ چَشمَت نتوانم از تو رفتن
خوشم از همین که گاهی بنوازشی خیالم ..

به سکوت من چو هرگز نکند دلَت تَفَقُّد
به گُمانِ آنم اینکه به تو می رسد هوارم ..!؟

نه غم از زیاده گفتن که حقیقت تو گفتم
که به آن مقامم اکنون که حقیقتی ندارم


شاهین جوانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد