یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

لرزه های رفتنت شهر مرا ویرانه کرد،

لرزه های رفتنت شهر مرا ویرانه کرد،
آنچه را من ساختم با نیستی همخانه کرد،
همدم و هم قصه ات را اینچنین دیوانه کرد،
جرعه جرعه مرگ را چون باده بر پیمانه کرد،
کوه غم گشت و به روی شانه ام کاشانه کرد،
در غریبستان آغوش عدم آواره کرد،
زیر آوار غم آوای غریبان دیدنیست...


حمید میرزاپور