یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

گِل جان ز دستت می‌گرفت تا دست تو در کار شد

گِل جان ز دستت می‌گرفت تا دست تو در کار شد
زان عهد تسبیح تو اش در حلقه‌ی زنّار شد

هستیّ عالم در طوافت رسم شیدایی کند
این خانه و رسم زمین چون نقطه و پرگار شد

هر کس به تو پرداخته، دل بر کمالت باخته
وآن کس تو محبوبش شدی، از غیر تو بیزار شد


پایان ما ای کاش می‌شد در صراط بندگی،
چون قصّه‌ی عشق علیّ و میثم تمّار شد

هر کاو ز دستت داد، دنیایش نیامد کام را
داماد در بیم فراقت واله و افگار شد

میثم داماد خراسانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد