یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

پیش تر از آنکه بابا آب داد

پیش تر از آنکه بابا آب داد
داد در دستم قلم را اوستاد

نان من را داد اگر بابای خویش
نان نوشتن را معلم یاد پیش


احمد صحرایی

پرنده‌ پشت پنجره‌ی اتاقم نشست و

پرنده‌
پشت پنجره‌ی اتاقم نشست و
آواز خواند...
و این یعنی
دیوار سیمانی روبه‌رو
باغ را از یاد پرنده نبرده است


شبنم حکیم هاشمی

درد دارد که خودم علتِ پیدا شدنِ تو باشم...

درد دارد که خودم علتِ پیدا شدنِ تو باشم...

بیقرارِ تو وُ لبخندِ قشنگت باشم ...

درد دارد که شبی
بی خبر از من باشی

ومن از بی خبری
از دو جهان سیر باشم

چه شبی باشد وُ من باشم و تنهایی ها
تو میانِ بغلش بی خبر از من باشی

سپیده امامی پور

باغ آلوچه ما میوه ثمر داد ولی

باغ آلوچه ما میوه ثمر داد ولی
او نفهمید که من
دل خود در ره گلگونه مهر
معبر روبه پر حیله عشقش بزدم

رادین رودساز

ماهی ساکت،

ماهی ساکت،
برکه‌ای دلگیر،
دور از ستارگان بازیگوش

رها فلاحی

به رنجور زمانه خوابیده ام امشب

به رنجور زمانه خوابیده ام امشب
در غم و تلخی لا به زنده ام امشب
روزگار بد و زمانه سخت اینجاست
در این درد و غم پیوسته ام امشب
دلم تنگ از بغض زمانه بوده
بی تو سرگشته و مست آسوده ام امشب
هر چه بر دل از عشق تو می نویسم
ازین نوشته ها خونین خوانده ام امشب
ز صحبت به رنج میبرم نیک بخت
به خدا مجنون و دیوانه ام امشب
میان تاریکی و تباهی زندگی
از پس که گم شده ترسناک منم امشب
بگو به من جز خواب باید که ببینم
بر آب دریای رویا آواز ترانه ام امشب


محمد سبحانی

شبی دیوانه ای را مست کردی

شبی دیوانه ای را مست کردی
صبحی دگر بر کویش گریستی
روزی دگر باز آیی
اما دگر تو نیستی
ای یار بی وفای من
باز گو بمن که کیستی
مهر خزانه ام کو؟
آن یار جاودانه ام کو؟
از ما گذشت ولی تو
از این جفا که جستی
یاری دگر می آید
به اون نگو که هستی


شادی خانی