یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

در جنگل پر از سکوت واقع شدم

در جنگل پر از سکوت واقع شدم
در کلبه ای تاریک از خود پنهان شدم
راه های پیچیده همه مثل مرا
چون مه پوشیده از یک غم پرا
کنار دریاچه تنها نشسته ام
ناله ی باد صدایم را می گرفته ام
در این کلبه تاریک تنها نمانده ام
کینه و غم در دلم مثل جنگل رقصانده ام

محمد سبحانی

به رنجور زمانه خوابیده ام امشب

به رنجور زمانه خوابیده ام امشب
در غم و تلخی لا به زنده ام امشب
روزگار بد و زمانه سخت اینجاست
در این درد و غم پیوسته ام امشب
دلم تنگ از بغض زمانه بوده
بی تو سرگشته و مست آسوده ام امشب
هر چه بر دل از عشق تو می نویسم
ازین نوشته ها خونین خوانده ام امشب
ز صحبت به رنج میبرم نیک بخت
به خدا مجنون و دیوانه ام امشب
میان تاریکی و تباهی زندگی
از پس که گم شده ترسناک منم امشب
بگو به من جز خواب باید که ببینم
بر آب دریای رویا آواز ترانه ام امشب


محمد سبحانی