یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

از عشق تو یکباره دلم سوخت تنش را

از عشق تو یکباره دلم سوخت تنش را
چون یک نخ ِسیگار که اَفروخت بدنش را
تا قصه ی دلدادگی اش فاش نگردد
چون غنچه ی نورسته ببسته دهنش را
برداشت ترک چینی دل در ره دلدار
ای دل به تماشا بنشین بند زدنش را
دُردی کش ومست آمده این دل که بگوید
یار ست که آتش زده دشت ودمنش را
قاضی به هوسبازی... ولی متهمش کرد
نادیده ونشنیده گرفت هم سخنش را
از غربت دلدار که جانش به لب آمد
بادست خودش بست دوبند ِ کفنش را
چنگی به دل من بزن ای مطرب ِ مجلس
شاید که رها کردی دل از اهرمنش را
ترسم که گنهکار شود یوسف صدیق
با اینکه زلیخا درید پیرهنش را


رضافرازمند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد