یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

نکنم شکایتی من،زجفای دشمنانم

نکنم شکایتی من،زجفای دشمنانم
منِ دل شکسته نالم،زخطای دوستانم

به درونِ سینه آتش،سرِخشم آشنایان
شده شعله وربجانم،که بسوزد
استخوانم


دلِ خودبه هرکه دادم،به تمسخرم
گرفته
به کنایه هامداوم،زندآتشی بجانم

زجفایِ بیوفایان،بنگربه اشک چون
خون
که بسانِ ابر هردم،بچکدزدیدگانم

نه اُمیدآرزویی،به چه این دلم کنم
خوش
که دگر نمانده بهرم،نه دلم نه دلستانم

به جنون رسیده ام من،رهِ چاره ای
ندارم
به کجاتوان گریزم،مَنُ جسمِ ناتوانم

دلِ من زَدردپُرشد،به کجاست یک
طبیبی
که علاجِ دل نماید،دلِ صافِ مهربانم

سخنی ز شکوه کو گو،تو (خزان) ز
آشنایان
که زَآهِ آتشینت،چوبسوزداین زبانم


علی اصغر تقی پور تمیجانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد